مدرسه عشق مدرسه ی نمونه آزادگان |
|||||||||||||||||||
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : عله
روزی یک مرد ثروتمند ،
پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند ، چقدر فقیر هستند. آنها یک روز یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند. در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر … پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: فکر کنم. پدر پرسید : چه چیز از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت : فهمیدم که ما در خانه ، یک سگ داریم و آنها ۴ تا . ما در حیاط مان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی نهایت است. در پایان حرف های پسر زبان مرد بند آمده بود ، پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعا چقدر فقیر هستیم… سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : عله
این سوالی است که برای قرن های متمادی بی پـاسـخ مـانـده اسـت... اما حالا ما می خواهیم پاسخ آنرا به شما بدهیم: ادامه مطلب ... سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : عله
اعصاب بهم زنی مدرن
-در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین/به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین ۲-وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین ۳-وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین ۴-موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین ۵-ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین ۶-بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین ۷-شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین ۸-اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین ۹-وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته ۱۰-صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین ۱۱-روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین ۱۲-وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده ۱۳-وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود ۱۴-چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین ۱۵-بادکنک بچه ها رو بترکونین ۱۶-مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین ادامه مطلب ... سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:16 :: نويسنده : عله
روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد. سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:16 :: نويسنده : عله
حاضر جوابی ها
*** *** *** *** *** سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : عله
ادامه مطلب ... سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : عله
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:9 :: نويسنده : عله
چطور ستاره سینمای ایران شدم ؟
نیکی متولد ?? آبان ???? در تهران با مدرک تحصیلی دیپلم است. او فعالیت هنری را بازی در تئاترهای مدرسه آغاز کرد و پس از پایان تحصیلات اولین بازی سینمایی خود را در ساخته ای از جمشید حیدری با عنوان وسوسه ارئه داد در حالی که فقط ?? سال داشت. اما سال بعد بهروز افخمی از او برای فیلم عروس دعوت به عمل در آورد و بازی در این فیلم برگ برنده ای برای حضور جدی و مستمر در سینما. پیشنهادها یکی پس از دیگری از راه رسیدند و کریمی برای یک دهه تنها بازیگر سینمای ایران که حضورش ضامن فروش فیلم ها بود و در این میان علیرغم چند کار ضعیف مابقی آثارش جملگی آثار با ارزش از کارگردانهای معتبر بودند. ادامه مطلب ... باد نوروز وزيدست به كوه و صحرا امام خميني (ره) جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد... از وبلاگ پسرك چوپان حرمت اعتبار خود را ترنم خوش لحظه ها جاریست سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : عله
در اینصورت کره زمین مانند فردی 46 ساله خواهد بود! هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و در باره ی سالهای میانی زندگی او نیز اطلاعات کم و بیش پراکنده ای داریم ! اما این را میدانیم که در سن 42 سالگی ، گیاهان و جنگلها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کرده اند اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یکسال پیش نبود ! و آخر هفته گذشته دوران یخ سراسر زمین را فرا گرفت . انسان جدید فقط حدود 4 ساعت روی زمین بوده و طی همین یک ساعت گذشته کشاورزی را کشف کرده است !!! بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمی گذرد و... حالا ببینید انسان در این یک دقیقه چه بلائی بر سر این بیچاره ی 46 ساله آورده است !!! ... او جمعیت خودش را به نسبتهای سرسام آوری زیاد کرده ، و نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض کرده است! سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:1 :: نويسنده : عله
قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسلۀ پهلوی اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:
«هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یکهزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماستمالی کردند.» به طوری که ملاحظه شد قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاح و مثل سائر از هفتاد سال نمی گذرد، زیرا عروسی مزبور در سال ۱۳۱۷ شمسی برگذار گردید و مدتها موضوع اصلی شوخیهای محافل و مجالس بود و در عصر حاضر نیز در موارد لازم و مقتضی بازار رایجی دارد. آری، ماستمالی کردن یعنی قضیه را به صورت ظاهر خاتمه دادن، از آن موقع ورد زبان گردید و در موارد لازم و بالمناسبه مورد استفاده و استناد قرار می گیرد. سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:1 :: نويسنده : عله
ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند!
فرانکلین
* زندگی زناشویی مثل تاتر است: مردم صحنه زیبا و آراسته آن را می بینند
درحالی که زن و شوهر با پشت صحنه درهم ریخته و پرماجرای آن سر و کار
دارند.
فرانسیس بیکن
* تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما
بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود!
سامرست موام
* ازدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت
ویترین تماشایش کرده اید اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می
شوید..
جین کر
* ازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ، آدم دیگری می
شوند موضوعی ناامیدکننده است.
ساموئل راجرز
* مجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند چون اگر نداشتند آنها
هم ازدواج می کردند!
اچ.ال.منکن
*مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد.
سینکلر لوییس
* قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید
اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود!
هلن رولان
* هیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر
را به تناوب برایم ایفا می کردند.یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می
کرد.یک طوطی داشتم که تمام بعداز ظهر بدو بیراه می گفت و یک گربه که
همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت!
ماری کورلی
* زنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند... که نمی کنند.
مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند... که می کنند!
* خیلی بامزه است: هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می
گذاریم عشق به استقلال اجتماعی اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند
به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی!
وارن فارل
* اگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن. اگر می خواهی یک
سال عذاب بکشی پرنده نگه دار واگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی
ازدواج کن!
" ضرب المثل چینی
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : عله
خانم حميدی برای ديدن پسرش مسعود ، به محل تحصيل او يعنی لندن آمده بود او در آنجا متوجه شد كه پسرش با يك هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی ميكند. كاری از دست خانم حميدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خيلی خوشگل بود. او به رابطه ميان آن دو ظنين شده بود و اين موضوع باعث كنجكاوی بيشتر او می شد. مسعود كه فكر مادرش را خوانده بود گفت: " من ميدانم كه شما چه فكری می كنيد، اما من به شما اطمينان می دهم كه من و Vikki فقط هم اتاقی هستيم . " حدود يك هفته بعد ، Vikki پيش مسعود آمد و گفت: " از وقتی كه مادرت از اينجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فكر نمی كنی كه او قندان را برداشته باشد؟ خب، من شك دارم ، اما برای اطمينان به او ايميل خواهم زد." او در ايميل خود نوشت : مادر عزيزم، من نمی گم كه شما قندان را از خانه من برداشتيد، و در ضمن نمی گم كه شما آن را برنداشتيد . اما در هر صورت واقعيت اين است كه قندان از وقتی كه شما به تهران برگشتيد گم شده با عشق،مسعود روز بعد ، مسعود يك ايميل به اين مضمون از مادرش دريافت نمود : پسر عزيزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! و در ضمن نمی گم كه تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعيت اين است كه اگر او در تختخواب خودش می خوابيد ، حتما تا الان قندان را پيدا كرده بود. با عشق ، مامان
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:59 :: نويسنده : عله
مسن ترین فرد زنده بر روی زمین
زنی که در سه قرن زندگی کرده و مسن ترین فرد زنده بر روی زمین لقب گرفته هم اکنون در ازبکستان زندگی میکند. Body statistics
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : عله
دختری ایرانی بنام مینو تیزابی که چهارده سال سن دارد در آلمان موفق شده است تحصیلات متوسطه (دیپلم) را با معدل 1.0 که بالاترین نمره ممکن در آلمان است به پایان برساند.
تا کنون هیچ دانش آموزی در این سن و با این معدل موفق به دریافت دیپلم تحصیلات متوسطه در آلمان نشده است.ا مینو در سه سالگی قادر به خواندن بود و در شش سالگی بدون گذراندن کلاس اول و دوم تحصیلاتش را از کلاس سوم آغاز کرد و یکسال بعد کلاس پنجم را در سه هفته به پایان رساند. بزرگترین آرزوی مینو دریافت معدل یک بود که اکنون به این آرزویش رسیده و گفته است که قصد دارد در دانشگاه شهر هایدلبرگ و یا مونیخ در رشته پزشکی ونهایتا تحقیقات پزشکی ادامه تحصیل بدهد و هدفش از انتخاب این رشته نجات جان انسانهاست که آن را یک وظیفه برای خود می داند. پدر مینو آقای جمشید تیزابی هم گفته است که تمام تلاش خود را برای ادامه تحصیل دخترش انجام خواهد داد. البته نه تنها بهره هوشی بسیار بالا و استعداد فوق العاده مینو، که رفتار او در برخورد با همکلاسیان و معلمانش نیز موجب تحسین بسیاری از مردم آلمان شده است. سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : عله
در زمان انقلاب آمریکا ملوانان انگلیسی داخل بدن یک کوسه یک بسته مدارک متعلق به کشتی جنگی «نانسی» را کشف کردند که خود را کشتی بیطرف جا زده بود.
در سال 1821 در معده یک کوسه سه کیسه حاوی دلار کشف شد. در معده یک کوسه که در سال 1823 شکار شد یک گوسفند، سر و پاهای یک بره وجود داشت. در همان سال در معده کوسه دیگری یک گلوله شش فوتی توپ پیدا شد که ظاهراً برای دفنکردن یک جسد در آب به بدن وی وصل شده بود و کوسه جسد را به همراه گلوله توپ بلعیده بود. در زمان انقلاب آمریکا ملوانان انگلیسی داخل بدن یک کوسه یک بسته مدارک متعلق به کشتی جنگی «نانسی» را کشف کردند که خود را کشتی بیطرف جا زده بود.. در سال 1856 کوسهای در «نیو اورلئان» کشف شد که هفت ردیف دندان داشت و در معدهاش جسد نیمهمتلاشیشده یک مرد بسیار خوشپوش کشف شد که پیراهن سفید ابریشمی با دگمههای صدفی، جورابهای پنبهای و کفشهای بسیار نو و شیک به تن داشت. در معده کوسه دیگری غاز درستهای پیدا شد که روی پابندش نام و آدرس یکی از ناخداهای کشتی «یوتلاند» نوشته شده بود و ملوانان توانستند آن را به صاحبش بازگردانند. صاحب غاز بلافاصله پس از دریافت غاز آن را سرخ کرد و خورد. در معده کوسه بسیار بزرگی که در «بریسبین» شکار شد انواع و اقسام اشیا از جمله پوست گوسفند و یک خرچنگ عجیب بسیار عظیمالجثه وجود داشت. در «فیوم» هم کوسهای شکار شد که یک جفت پوتین در معدهاش بود و پای صاحب پوتینها در آنها باقی مانده بود. در سال 1922 یک لاکپشت زنده غول پیکر از معده یک کوسه خارج شد. این لاکپشت به آکواریوم نیویورک تحویل داده شد. سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : عله
كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.
سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد. وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دست نداشتي! سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:54 :: نويسنده : عله
داستان طنز زیبا که نشان از کمال هوشمندی و ابتکار و خلاقیت و نبوغ هموطنان ایرانی بخصوص در مورد استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی دارد، سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشا یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:52 :: نويسنده : عله
به گزارش روزنامه سان ، الفى پسر 13 سالۀ انگليسي كه چهرهاش او را بيش از 8 سال نشان نمىدهد از دوست دختر 15 سالۀ خود (چنتل) صاحب فرزند دخترى شد. آن دو وقتى از موضوع مطلع شدند تصميم به سقط جنين گرفتند اما بعد پسرك فكر كرد بد نيست كه پدر شدن را نيز تجربه كند. الفى كه هيچ درآمدى ندارد و تنها گاهى اوقات حدود 10 پوند از پدرش پول تو جيبى دريافت مىكزده است به گفتۀ خود هيچگاه عواقب اين تصميم خود را نسنجيده بوده است. پسرك شرح مىدهد كه در سال گذشته زمانىكه تنها 12 سال داشته است براى اولين بار ارتباط را با دوست دخترش تجربه كرده كه نتيجهاش چنين شده است. پدر الفى كه با اين چالش روبرو شده است اظهار مىدارد كه ديگر براى هر تصميمى دير شده است و تنها بايد مطمئن شد كه پسرش در اين سن به فكر بدنيا آوردن بچۀ ديگرى نباشد. ادامه مطلب ... سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : عله
انيشتين و راننده اش
انيشتين براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه از راننده مورد اطمينان خود كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين او را هدايت مي كرد بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان شنوندگان حضور داشت بطوريكه به مباحث انيشتين تسلط پيدا كرده بود! يك روز انيشتين در حالي كه در راه دانشگاه بود با صداي بلند گفت كه خيلي احساس خستگي مي كند؟ سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : عله
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران آن دو را چون دو دوست ، می دیدند روزی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانه ی باد سیم ها پاره گشت و کاج افتاد بر زمین نقش بست قامت او
سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : عله
وقتی بابعضی مردم و اطرافیانم در مورد ذهنیت اونها از یک مملکت آزاد صحبت می کنیم به این نتیجه می رسم که متاسفانه بیشتر ما آزادی و مملکت آزاد رو در چیزهائی مثل زیر می دونیم: 1.گذشتن از چراغ قرمز 2. مردها با شلوارک و زنها با ... تو خیابون راه برن. 3. از هرکی بدت میاد یه تف تو صورتش بندازی و وسط خیابون یه مشت نثارش کنی.(تازه بعضیها رو دیدم که وقتی با یکی مشاجره می کنه میگه: حیف که قانون مملکتون ...میه وگرنه میدونم باهات چیکار می کردم.) 4. صدای ساب سی دی ماشینو بذاری تو 100 و 4تا شیشه رو بدی پائین. 5. ... اصولا آزادی تو مملکت یعنی این که ما آزاد باشیم نظراتمونو در جامعه ارائه بدیم. آزادی یعنی اینکه پاپ دوست داری؟ تو جامعه داشته باشی. رپ دوست داری و بری کنسرتشو مثلا تو شهر شیراز یا تبریز یا هر شهری که توشی ببینی. میخوای بری مسجد بسم الله. میخوای بری میخونه الحمدلله. خلاصه اینکه اونی باشی که میخوای نه اونی که میخوان. ولی... در کنار این آزادی یک حیطه بسیار مهم رو از یاد نباید برد: می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:41 :: نويسنده : عله
الفبا از پ ، و ، ل شروع میشه ،بابا دیگه آب نمیده چون اداره آب و فاضلاب آب رو قطع کرده ،دهقان فداکار پیر شده و دنبال چندر غاز مستمری از این اداره میره تو اون اداره، مرغا هورمون خوردن وخروس شدن، خروسا مامانی شدن برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، سن ازدواج مرغا بالا رفته دیگه تخم نمی کنند،چوپان دروغگو عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن. مامانشونم دو سه روزیه رفته تایلند گیساشو ببافه، دارا و سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم رفته یه ماکروفر سامسونگ خریده و دیگه حوصله مهمونداری رو نداره و جواب تلفن رو هم نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خریده مسافرکشی میکنه، آرش کمانگیر معتاد شده و دیگه سنگ هم نمی تونه پرت کنه، شیرین، خسرو و فرهاد رو پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و موتور خریدن میرن کیف قاپی،پتروس از بس با دوست دختراش چت کرده انگشت درد گرفته و دیگه نمی تونه انگشتشو بکنه تو سوراخ سد، خانواده آقای هاشمی دیگه بنزین ندارن برن مسافرت در ضمن دل خوشی هم از راه و سفر ندارن چون آخرین باری که تو راه گوشت کبابی خریدن ...چوپان دروغگو گوشت خر بهشون فروخته... سه شنبه 13 تير 1391برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : عله
می گویند روزی شیطان تصمیم گرفت که از کار خود دست بکشد، بنابراین اعلام کرد که می خواهد ابزارش را به قیمتی مناسب به فروش بگذارد. پس وسایل کارش را به نمایش گذاشت که شامل خودپرستی، نفرت، ترس، خشم، حسادت، شهوت، قدرت طلبی و غیره می شد.
اما یکی از این ابزار، بسیار کهنه و کار کرده به نظر می رسید و شیطان حاضر نبود که آن را به قیمت ارزان بفروشد. کسی از او پرسید : این وسیله گران قیمت چیست؟ شیطان گفت:این نومیدی و افسردگی ست. راست گفته اند که شیطان دارای دو ترفند اساسی ست که یکی از آنها دلسرد کردن ماست، به این ترتیب برای مدتی نمی توانیم مفید باشیم. آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |